تکرارِ درد، درد را بی حوصله کرد

احساسِ درد نه به طاقتِ جان است و نه شدتِ زخم
سکوتِ زمان همیشه درد را ترمیم می‌کند

روسپیان بی‌احساسِ لذتی جامه به تن می‌کنند و بر می‌خیزند
که تکرار شهامت حادثه
اینان را به روایتی چنین بی‌نیاز کرده است
-به فراخی‌ی حفره‌ی تن-
و نوای آزرده‌گی‌ جان‌شان
تنها صدای ترد و خفیف رهایی‌ست
که از اعماق چاه‌چاله‌ی شهوت عبور می‌کند
نه آهِ لذتی به دیوارکوبی‌ی مرد

اعدامیان با صفیر فشنگ نخستین به طعم مرگ آگاه‌ند
و هر گلوله که دیگر به بعد حیات‌شان می‌تازد
تنها صدای آبشاران بهشتی را در جان تلخ‌شان زمزمه می‌کند
-پیش از سقوط اولین قطره به کف-
که پیش از مرگ به ضیافتی چنین سفری کرده‌اند

هم از این‌گونه اندوهِ من است
در خلاء اندیشه و نگاه
تا با نیشخندی از خشم
سال‌ها عبور خرامان و آهسته شبی چنین را
از معبر این تن حوصله کنم.

01-05-1390

 



سایت پاتوق شهر 

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: ترانه ، ،

تاريخ : پنج شنبه 14 مهر 1390 | 10:45 | نویسنده : محمد رمضانی پور |
.: Weblog Themes By VatanSkin :.