تو بوسیدنی مثل این شعر نابی تو احساس فریاد بی همصدایی
تو پروازی از قلهی دور تصمیم تو رویای امشب، یه بی انتهایی
…
تو از آخرین ذهن یک شب گذشتی تو در فصل تنهایی من نشستی
تو یک قصه هستی، یه آغاز زیبا یه خواب پر از عشق و رویا و مستی
…
تو سادهترین بغض بی مرز عشقی تو تعبیر رویای این شب نوشتی
تو مقصد، تو آغاز، تو تنها عبوری تو یک آرزویی، تو رویای عشقی
…
واسه خستگیهام تو یک تکیه گاهی مث تنگ شیشه واسه سرخِ ماهی
مث پر کشیدن تو این آبی ناب رها مثل احساس، سبک مث کاهی
بمون باورم کن که از تو نوشتم طلسم سکوت صدامو شکستم
به احساس دلگیر این عشق خاکی شکایت ندارم تو پیشم نباشی
□□□
صدات میزنم من، فقط از تو میگم تورو از هجوم خودم پس میگیرم
به شب تکیه میدم، که ماهم تو باشی به چشم یه مجنون، تورو من میبینم
…
زمین سرد و خالی، دلم گوشه گیره چراغ دلم روی این رف اسیره
نمیتابه مهتاب، شب من سیاهه همین آرزومه، تنت جون پنامه
…
با بوسیدن تو چه خوشرنگه دنیا تنم میشه پر از گل و بوسه فردا
چه رویای نابی، چه شب دیدنی شد چه خوبه که امشب، تو اینجایی اینجا
…
گل یخ بهار تورو دید و یخ زد صدای من از تو به غم طعنه میزد
ببین شعر من رنگ این آسمونه ببین شعر آبی تورو هم صدا کرد
…
چقدر بیقراره گل ناز شببو اونم پر گلایهاست که شبهای من کو
دیگه شب نداره زمین، آسمونها تو اینجایی، اینجا، بگو گم شه شببو
…
تو ای نازنین باتو بودن یه رازه تب تند دستات واسه من نیازه
اگه دیدی اینجا دلم سرد و تنهاست تو باید بذاری به تو اون بنازه
…
موضوعات مرتبط: شبنوشت ، ،